انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

کاربران گرامی خوش آمدید
در این وبلاگ شما می توانید به زندگی نامه، وصایا و تصاویر شهدا و مقالات در موضوع شهید وشهادت و تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دسترسی پیدا کنید.

بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

سالروز شهادت دومین شهید محراب آیت الله مدنی گرامی باد

سالروز شهادت دومین شهید محراب آیت الله مدنی گرامی باد

  آیت الله مدنی که در راه پیروزی انقلاب اسلامی، بارها به دست ماموران رژیم ستمشاهی بازداشت و تبعید شد، سر انجام در بیستم شهریور 1360 در محراب نماز جمعه تبریز به دست منافقان کوردل به شهادت رسید.

آیت الله سیداسداللّه مدنی در سال 1292 شمسی 1323 قمری در روستایی در آذرشهر آذربایجان شرقی چشم به جهان گشود و در سنین جوانی برای تحصیل علوم دینی به قم عزیمت کرد.
وی پس از گذراندن دروس مقدماتی و سطح، در حدود چهار سال به تحصیل دروس فقه و اصول در محضر حضرت امام خمینی رحمه الله مشغول شد.
سپس راهی نجف اشرف شد و در جلسات درس حضرات آیات: سیدابوالحسن اصفهانی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خویی شرکت نمود.
آیت الله مدنی، سال‌ها پیش از ورود به عرصه مبارزات سیاسی، در مقابل افکار ضد دینی کسروی مقابله کرده بود و با شهید نواب صفوی همکاری داشت.
با آغاز قیام مردمی ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمه الله و تبعید آن حضرت به نجف اشرف، آیت الله مدنی در کنار استاد و رهبر خود قرار گرفت و در ایام سفر به ایران، ضمن نام بردن از حضرت امام، رسالت و وظایف مردم مسلمان را در برابر رژیم پهلوی بیان می‌کرد.
آیت الله مدنی در سال 1350 به فرمان امام جهت تدریس علوم دینی به خرم آباد رفت و در آنجا حوزه علمیه تأسیس نمود.
چندی بعد بر اثر فعالیت‌هایی که علیه رژیم ستم شاهی داشت به مدت بیش از سه سال به شهرهای مختلف تبعید شد و با اوج گیری انقلاب اسلامی، از تبعید به قم بازگشت.
این روحانی مبارز، پس از پیروزی انقلاب به دعوت مردم همدان، راهی این شهر شد و از طرف مردم این استان به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت.
تلاش‌های این مبارز انقلابی همواره در راستای حمایت از بنیانگذار انقلاب بود تا جایی که وی اطاعت از امام خمینی(ره) را بر همگان واجب می‌دانست.
از طرف دیگر، معمار بزرگ انقلاب نیز به وی محبتی ویژه داشتند و در سخنانی این عالم ربانی را دست راست خویش نامیدند.
آیت الله مدنی پس از شهادت آیت الله قاضی طباطبایی، نخستین امام جمعه تبریز، از سوی امام خمینی رحمه الله به عنوان نماینده ولی فقیه و امام جمعه تبریز انتخاب شد و در این سنگر به پاسداری و حراست از آرمان‌های انقلاب اسلامی همت گماشت.

در روزگاری که کسی جرأت رویارویی با طاغوت را نداشت؛ «سید اسدالله» یک تنه در برابر بیداد ایستادگی کرد و از پای ننشست و همین سبب شد که بارها به‌وسیله ساواک دستگیر شود.

به همدان تبعیدش کردند تا به خیال خودشان، منزوی‌اش کنند، اما این کار سبب شهرت بیشترش شد که برای خدا قیام می‌کرد و برای جلب رضای او فریاد می‌زد.

نخستین حرکت تبلیغی خود را از روستای دره «مرادبیک» همدان آغاز کرد؛ دستور داد کسی حق ندارد بدون حجاب اسلامی وارد روستا شود و فروختن و نوشیدن مشروبات الکلی را ممنوع کرد.

خودش می‌گوید: «من دیدم باید همدان را حرکت بدهم. از یک ده کار را شروع کردم تا مردم ببینند، بعد گرایش پیدا کنند.»

در سال‌های 41 و 42 و پس از قیام 15 خرداد، مبارزه انقلابی بر رژیم پهلوی را در همدان قوت بخشید و در سال‌های آخر منتهی به انقلاب به تشکیل گروه‌های انقلابی از بین مردم پرداخت.

در بهمن 57 وقتی‌ که رژیم در آستانه سقوط بود؛ «سیداسدالله» با هوشیاری و درایت توانست از یک فاجعه خونین جلوگیری کند. رژیم طاغوت که دیگر تحمل رویارویی با مبارزان نداشت برای سرکوبی مردم، لشکر زرهی را از کرمانشاه به سمت تهران حرکت داد تا در روز 22 بهمن مردم را به خاک و خون کشد؛ ارتشی که کسی جرأت ایستادگی در برابر آن را نداشت.

«سید اسدالله» با شنیدن خبر پیش روی تانک‌ها فرمان داد تا مردم در مسیر عبور آن‌ها قرارگرفته و با تشکیل دیواره انسانی مانع حرکتشان شوند.

مردم از مریانج تا چهار راه میدان بار کف جاده کرمانشاه ـ همدان دراز کشیدند تا نگذارند تانک‌ها عبور کند و سید با نفس گرمش، فرمانده یگان و کادر ارتش را نصیحت کرد، صداقت و اخلاص سید در قلب فرمانده ارتش کارگر افتاد و همگی بدون درگیری تسلیم شده و سلاحشان را بر زمین گذاشتند.

«سید اسدالله» تنها یک مبارز انقلابی نبود؛ مجاهدی نستوه بود که جز اعتلای اسلام و کلمه حق به چیزی فکر نمی‌کرد و یار صدیق امام(ره) بود و حضور چندساله‌اش در همدان، برکت‌های فراوانی برای مردم این دیار داشت.

این مجاهد نستوه که خدمات شایان توجهی را به این دیار انجام داد،سرانجام در بیستم شهریور 1360 شمسی برابر دوازدهم ذی‌قعده 1401 قمری در 68 سالگی در همین سنگر پس از اقامه نماز در محراب نماز جمعه تبریز توسط منافقین به شهادت رسید و پس از تشییعی با شکوه در تبریز و قم، در حرم مطهر حضرت معصومه س به خاک سپرده شد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۴۱
آیت الله طالقانی از زندگینامه تا مرگ مشکوک

آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، اولین امام جمعه تهران و روحانی مبارز و نواندیشی که در شکل‌گیری انقلاب اسلامی سهم مهمی بر عهده داشت روز نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ درگذشت.

 آیت الله طالقانی چند ماه پس از پیروزی انقلاب ایران درگذشت و در مراسم تشییع پیکرش صدها هزار نفر گرد هم آمدند و از همه گروه‌ها و دسته‌های سیاسی ابراز همدردی کردند.

زندگینامه آیت الله طالقانی

سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری) در خانواده‌ای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. وی دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد تا اینکه هنگامی که هفت ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانه‌ای کوچک در محله قنات آباد ساکن شد. محمود طالقانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد.

طالقانی

او در مدرسه فیضیه و رضویه قم نزد مدرسین حوزه علمیه قم مانند مرعشی نجفی، محمد تقی اشراقی و میرزا خلیل کمره‌ای تعلیم یافت. سپس در سال ۱۳۱۰ مخفیانه به نجف رفت و در درس سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) شرکت و از اصفهانی موفق به اجازه‌نامه اجتهاد شد. آیت الله سپس به تهران برگشت و دروس خود را در مدرسه فیضیه ادامه داد. وی از عبدالکریم حائری یزدی اجازه‌نامه اجتهاد و از شمس‌الدین محمود مرعشی و سید حسین طباطبایی قمی اجازه نقل حدیث دریافت کرد و در سال ۱۳۱۸ برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد.

همسر آیت الله طالقانی

آیت الله طالقانی در اسفند سال ۱۳۱۶ با بتول اعلایی فرد ازدواج کرد.

فرزندان آیت الله طالقانی

مریم (بدری)، وحیده، حسین، مهدی، مجتبی، اعظم، ابوالحسن، طیبه، طاهره و محمدرضا طالقانی فرزندان آیت الله محمود طالقانی هستند.

آیت الله طالقانی در زندان

آیت‌الله طالقانی در سال ۱۳۱۸ با انتشار اطلاعیه‌ای در اعتراض به سیاست‌های رضا شاه درباره کشف حجاب فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و نزدیک به چهل سال در این عرصه و در سطوح مختلف سیاسی فعالیت کرد. او به دنبال مبارزات و فعالیت‌های سیاسی در سال ۱۳۴۱ همراه با اعضای نهضت آزادی برای مدتی به زندان رفت و بار دیگر در سال ۴۲ پس از قیام ۱۵ خرداد دستگیر و به ۱۰ سال زندان محکوم شد که البته در سال ۱۳۴۶ به دنبال عفو عمومی آزاد شد. مسجد هدایت در طول سال‌های ۴۰ و ۴۱ محل حضور صدها بلکه هزاران نفر از مشتاقان نهضت اسلامی بود، از این رو سخنرانی‌های آیت‌الله طالقانی همواره مورد استقبال مردم و جوانان بود.

تبعید آیت الله طالقانی

بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراض‌های زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما، رأی صادره را پس از ۶ ماه تقلیل و محل اقامت اجباری وی را از زابل به بافتِ کرمان تغییر دادند و پس از یکسال اقامت در بافت، وی به تهران بازگشت.

امامت جمعه آیت الله طالقانی

آیت الله طالقانی در مرداد سال ۱۳۵۸ از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ ۵ نماز جمعه را برگزار کرد.

طالقانی

آثار آیت الله طالقانی

آثار مکتوب سید محمود علایی طالقانی عبارت‌اند از:

  • پرتوی از قرآن (۶ جلد تفسیر قرآن. مرگ طالقانی مانع از تکمیل کتاب شد)
  • حاشیه بر تنبیه الامه و تنزیه المله (مقدمه و توضیحات و ترجمه کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله)
  • اسلام و مالکیت (دربارهٔ مسائل اقتصادی)
  • به سوی خدا می‌رویم (دربارهٔ سفر حج)
  • ترجمه و توضیح بخشی از نهج‌البلاغه

هم‌چنین متن سخنرانی‌ها و خطبه‌های نماز و مصاحبه‌های طالقانی در کتاب‌های مختلفی منتشر شده از جمله:

  • از آزادی تا شهادت
  • روزها و خطبه‌ها

مرگ آیت الله طالقانی

آیت‌الله طالقانی سرانجام در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیر، فعالیت سیاسی درگذشت و در میان اندوه هزاران نفر از مردم تهران تشییع و به دیدار معبودش شتافت.

محمد اسفندیاری با وصف آخرین شب حیات این روحانی می‌نویسد: «[سید محمود] طالقانی در شامگاه هجدهم شهریور ۱۳۵۸ با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات در خانه‌ای بود که علی گلزاده غفوری و محمد مجتهد شبستری در آن حضور داشتند، تا ساعت ۲۴ طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد. با داروی خانگی آرام گرفت و دیگر بار به بستر رفت، اما دیگر بلند نشد. به سراغ پزشک رفتند و او هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش پر کشیده بود. عقربه ساعت نشان می‌داد که ۴۵ دقیقه از ساعت یک بامداد گذشته است و تقویم زمان نشان می‌داد که دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ برابر با ۱۸ شوال ۱۳۹۹ و برابر با ۱۰ سپتامبر ۱۹۷۹ است. از عمر او ۶۸ سال و شش ماه و چند روز گذشته بود.»

در بخشی از نوشته‌های جنجال‌برانگیز ولادیمیر کوزیچکین، مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی در ایران طی سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲ آمده است: «.. ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت. پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود. ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد. نگهبانان شخصی‌اش به سوی تلفن هجوم بردند تا به دکتر خبر بدهند، ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند، ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت. مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»

مجتبی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی در گفت‌وگویی ادعای مشکوک بودن مرگ پدرش را مطرح کرده است. مجتبی طالقانی سه واقعه را در روزهای پیش از مرگ پدرش مشکوک می‌داند. نخست اینکه نامه قدیمی او به پدرش درباره مواضع سازمان مجاهدین خلق در تیراژ وسیع پخش شد، دوم اینکه چند روز پیش از درگذشت آیت‌الله، گروهی ناشناس به منزل خلیل رضایی از نزدیکان آیت‌الله طالقانی دستبرد زدند و گویا به دنبال اسنادی می‌گشتند. به گفته مجتبی طالقانی مورد سوم این بود که آن‌ها پس از مرگ آیت‌الله متوجه می‌شوند چمدانی حاوی اسناد که تنها خود آیت‌الله طالقانی کلید آن را داشت، مفقود شده است.

محمد مدیر شانه‌چی رئیس دفتر آیت‌الله هم از جمله کسانی بود که در تابستان ۱۳۷۳ هنگامی که در پاریس زندگی می‌کرد، در گفت‌وگویی مرگ آیت‌الله را مشکوک دانست.

طالقانی

امام خمینی (ره) در پیام خود درباره وی فرمودند: «مجاهد عظیم‌الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلا با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار سعادت و راحت و برای ما و امت ما تأسف و تأثر و اندوه.»

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۳۸

17شهریور 57؛ جمعه خونینی که سقوط رژیم پهلوی را سرعت بخشید

قیام خونین 17 شهریور سال 1357 و قتل‌عام‌ مردم‌ تهران‌ در این روز ازجمله روزهای مهم انقلاب اسلامی است که به باور بسیاری از کارشناسان و تاریخ پژوهان، مقدمه‌ای بر آغاز مرحله نهایی قیام ملت ایران و سقوط رژیم ستم شاهی بود.

17 شهریور 57؛ جمعه خونینی که سقوط رژیم پهلوی را سرعت بخشید

قیام خونین 17 شهریور سال 1357 و قتل‌عام‌ مردم‌ تهران‌ در این روز ازجمله روزهای مهم انقلاب اسلامی است که به باور بسیاری از کارشناسان و تاریخ پژوهان، مقدمه‌ای بر آغاز مرحله نهایی قیام ملت ایران و سقوط رژیم ستم شاهی بود. کشتار بی‌رحمانه‌‌ مردم‌ در آن‌ روز تجلی‌ واقعی‌ رژیمی‌ بود که‌ سعی‌ می‌کرد با فریب‌کاری‌ از خود چهره‌ای‌ صلح‌دوست‌، آزادی‌خواه‌ و مخالف‌ با فاسد نشان دهد. کارشناسان معتقدند این‌ واقعه‌ نظریه‌‌ امام‌ خمینی‌ را در دروغ‌گویی‌ و فریب‌کاری‌ رژیم‌ به‌ اثبات‌ رساند و مردم‌ را برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ مصمم‌تر کرد. 

پیش زمینه‌‌های خیزش 17 شهریور چند روز پیش از آن تاریخ یعنی از عید فطر آن سال مهیا شده بود و روز 16 شهریور قول و قرارهای مردم برای راه‌اندازی تظاهرات در میدان ژاله تنظیم شد. تظاهرات روز عید فطر، در ۱۳ شهریور سال ۵۷، زمینه را برای تظاهرات ۱۶ شهریور فراهم آورد. در روز ۱۶ شهریور ۵۷، در پی دعوت جامعه روحانیت مبارز، حدود دو میلیون نفر از مردم تهران به عنوان اعتراض به رژیم شاه، در میدان آزادی (شهیاد سابق) تجمع کردند. 

رژیم‌ شاه‌ بعد از راهپیمایی‌ بزرگ‌ 16 شهریور به‌ این‌ نتیجه‌ رسید که‌ باید بر شدت‌ سرکوب‌ افزود تا بتوان‌ بحران‌ را مهار کرد. به‌ روایت‌ فریدون‌ هویدا، پس‌ از راهپیمایی‌ روز 16 شهریور، فرماندهان‌ نظامی‌ به‌ شاه‌ فشار آوردند که‌ هر چه‌ زودتر در تهران‌ حکومت‌ نظامی‌ اعلام‌ کند و خواسته‌‌ خود را نیز چنین‌ توصیه‌ کردند: «در راهپیمایی‌ امروز سیل‌ جمعیت‌ به‌ راحتی‌ می‌توانست‌ عمارت‌ مجلس‌ و تأسیسات‌ رادیو تلویزیون‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورد»؛ شاه‌ بعد از چند ساعت‌ تردید و دودلی‌ با سفرای‌ انگلیس‌ و آمریکا به‌ تبادل‌ نظر پرداخت‌ و تصمیم‌ گرفت‌ که‌ تسلیم‌ نظر فرماندهان‌ ارتش‌ شود.

به دنبال تظاهرات مفصل و همه جانبه 16 شهریور در تهران و شهرستان ها، هیأت دولت تصویب نامه‌ای صادر و به موجب آن مقرر شد از بامداد روز 17 شهریور، در تهران و یازده شهر قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، کرج، قزوین، کازرون و جهرم حکومت نظامی به مدت شش ماه برقرار شود.

عده‌ای‌ از مردم‌ در راهپیمایی‌ بزرگ‌ 16 شهریور فریاد می‌زدند: «فردا صبح‌ در میدان‌ ژاله‌.» سپهبد مقدم‌ برای‌ جلوگیری‌ از تکرار راهپیمایی‌ از شاه‌ درخواست‌ برقراری‌ حکومت‌ نظامی‌ کرد و سرانجام‌ با موافقت‌ شاه‌، تصویب‌ شورای‌ امنیت‌ و هیات‌ دولت‌، حکومت‌ نظامی‌ به‌ تصویب‌ رسید و با فرمان‌ شاه،‌ ارتشبد اویسی‌ فرماندار نظامی‌ تهران‌ شد. فرماندار نظامی‌ تهران‌ به‌ سپهبد بدره‌ای‌ فرمانده‌ گارد جاویدان‌ دستور داد تا واحدهایی‌ از گارد را به‌ فرمانداری‌ نظامی‌ منتقل‌ کند. بدره‌ای‌ فرمان‌ اعزام‌ واحدهایی‌ را به‌ سرلشکر امینی‌ افشار فرمانده‌ لشکر 1 گارد جاویدان‌ صادر کرد و یگان‌هایی‌ از لشکر در میدان‌ و خیابان‌ ژاله‌ (شهدا) مستقر شدند.

ارتشبد اویسی‌ با صدور اولین‌ اطلاعیه‌ فرمانداری‌ نظامی‌ اعلام‌ کرد که به‌ منظور ایجاد رفاه‌ مردم‌ و نحوه‌‌ نظم‌ از ساعت‌ 6 صبح‌ روز 17 شهریور ماه‌ مقررات‌ حکومت‌ نظامی‌ را به‌ مدت‌ شش‌ ماه‌ به‌ اجرا می‌گذارد. مردم‌ در صبح‌ زود بی‌خبر از حکومت‌ نظامی‌ در دسته‌های‌ بزرگی‌ از خیابان‌های‌ فرح‌آباد، شهباز و میدان‌ خراسان‌ به‌ طرف‌ میدان‌ ژاله‌ حرکت‌ کردند. در نزدیکی‌ میدان‌ و خود میدان‌ کامیون‌های‌ مملو از نظامیان‌ ایستاده‌ بودند، ولی‌ مردم‌ بی‌اعتنا به‌ راه‌ خود ادامه‌ می‌دادند.

* روز 17 شهریور 1357 در تهران چه گذشت؟

ساعت‌ نزدیک‌ 7:30 صبح‌ بود که‌ جمعیت‌ در میدان‌ ژاله‌ و خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ آن‌ مستقر شدند. یکی‌ از فرماندهان‌ نظامی‌ با بلندگو به‌ مردم‌ اخطار کرد که‌ حکومت‌ نظامی‌ است‌، چرا تجمع‌ کرده‌اید؟ یکی‌ از روحانیون‌ مردم‌ را دعوت‌ به‌ نشستن‌ کرد.

جمعیت‌ روی‌ زمین‌ نشست‌، ولی‌ ظواهر امر نشان‌ می‌داد که‌ نیروهای‌ فرمانداری‌ نظامی‌ قصد متفرق‌ کردن‌ مردم‌ را ندارند. راه‌ عبور را از چهار طرف‌ بر روی‌ مردم‌ بستند. ناگهان‌ صدای‌ رگبار از خیابان‌های‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ بلند و همین‌ که‌ جمعیت‌ از چهار طرف‌ به‌ سوی‌ میدان‌ هجوم‌ آوردند، نیروهای‌ مستقر در میدان‌ نیز از چند سو مردم‌ را به‌ رگبار مسلسل‌ بستند.

در مدت‌ چند ثانیه‌ صدها نفر در خاک‌ و خون‌ غلطیدند. مردم‌ بی‌مهابا مجروحین‌ و شهدا را بر روی‌ دست‌ به‌ سوی‌ بیمارستان‌ها حمل‌ می‌کردند. اتاق‌ها، راهروها و حیات‌ بیمارستان‌ها مملو از مجروح‌ و جنازه‌ بود. مردم‌ اطراف‌ بیمارستان‌ها خانه‌های‌ خود را برای‌ پذیرش‌ مجروحین‌ مهیا می‌کردند. هر کس‌ هر چه‌ از لوازم‌ پزشکی‌، پنبه‌، پانسمان‌ و ملافه‌ داشت‌ به‌ بیمارستان‌ می‌آورد.

نفرت‌ مردم‌ به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود. خبر قتل‌عام‌ مردم‌ در میدان‌ ژاله‌ در تهران‌ پیچید و سرتاسر تهران‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ درآمد. مردم‌ بی‌اعتنا به‌ حکومت‌ نظامی‌ به‌ خیابان‌ها ریختند و با مأمورین‌ فرمانداری‌ نظامی‌ درگیر شدند. به‌ هر چه‌ از مظاهر دولتی‌ می‌رسیدند حمله‌ می‌کردند.

طبق‌ گزارش‌ ساواک، تظاهرات‌ از میدان‌ ژاله‌ به‌ خیابان‌های‌ دیگری‌ از قسمت‌ شرق‌ تهران‌ کشیده‌ شد، سپس‌ تظاهرات‌ به‌ جنوب‌ تهران‌، خیابان‌های‌ مولوی‌، میدان‌ خراسان‌، میدان‌ شوش‌ و میدان‌ راه‌آهن‌ سرایت‌ کرد و در مدت‌ کوتاهی‌ خیابان‌های‌ فردوسی‌، منوچهری‌، خیابان‌ سعدی‌ شمالی‌، خیابان‌ نظام‌آباد، خیابان‌ فرح‌آباد، منطقه‌‌ نارمک‌، میدان‌ سپه‌، خیابان‌ لاله‌زار، به‌ صحنه‌‌ درگیری‌ تبدیل‌ شد. تظاهرات‌ و درگیری‌ تا پاسی‌ از شب‌ ادامه‌ داشت‌.

روزنامه‌ها در فردای‌ آن‌ روز بدون‌ پرداختن‌ به‌ چگونگی‌ درگیری‌ اعلام‌ کردند: «100 آتش‌سوزی‌ در تهران‌ روی‌ داد، شعب‌ چند بانک، یک فروشگاه‌ بزرگ‌، یک فروشگاه‌ شهر و روستا در آتش‌ سوخت‌.» فرماندار نظامی‌ در اطلاعیه‌‌ شماره‌ 4 خود ضمن‌ متهم‌ کردن‌ مردم‌ به‌ اینکه‌ «با پول‌ و نقشه‌ خارجی‌» اقدام‌ به‌ تظاهرات‌ کرده‌اند، اعلام‌ کرد «در واقعه‌ 17 شهریور 58 نفر کشته‌ و 205 نفر مجروح‌ شده‌اند.» دو روز بعد دادگستری‌ اعلام‌ کرد تعداد کشته‌شدگان‌ به‌ 95 نفر رسید. گرچه‌ تعداد شهدای‌ آن‌ روز رسماً اعلام‌ نشد، ولی‌ آگاهان‌ آمار وحشتناکی‌ را از شهدای‌ 17 شهریور ارائه‌ کرده‌اند.

میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن رویدادهای انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند. پارسونز سفیر انگلیس‌ نیز تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده‌ است‌. سولیوان‌ سفیر آمریکا گزارش‌ می‌کند که‌ در میدان‌ ژاله‌ «بیش‌ از 200‌ نفر از تظاهرکنندگان‌ کشته‌ شده‌ بودند.» جان‌ استمپل‌ یکی‌ از اعضای‌ سفارت‌ آمریکا در ایران‌ از قول‌ منابع‌ پزشکی‌ تعداد شهدا را «بین‌ 200 تا 400 نفر» برآورد کرده‌ است‌.

شاپور بختیار ادعا می‌کند که‌ «می‌توانم‌ به‌ یقین‌ بگویم‌ تعداد کشته‌شدگان‌ حداکثر از 700 یا 800 نفر متجاوز نبوده‌ است.» مردم‌ نیز در این میان مدعی‌ بودند چند هزار نفر کشته‌ شده‌اند. البته حتی‌ اگر ادعای‌ مردم‌ را نپذیریم‌، کشتن‌ ده‌ها نفر انسان‌ آمار وحشتناکی‌ است‌. موضوع‌ مهم‌ در واقعه‌‌ 17 شهریور، تمرد سربازان‌ از دستورات‌ فرماندهان‌ نظامی‌ بود. در همان‌ لحظه‌‌ اول‌ در میدان‌ ژاله‌ یک سرباز فرمانده‌ خود را هدف‌ قرار داد و سپس‌ خود را به‌ قتل‌ رساند.

طبق‌ گزارش‌ ساواک «سه‌ نفر از سربازان‌ وظیفه‌‌ لشکر گارد در حین‌ اجرای‌ مأموریت‌ کنترل‌ اغتشاشات‌، ضمن‌ سرقت‌ سه‌ قبضه‌ تفنگ‌ ژـ3 با 300 تیر فشنگ‌ متواری‌ شده‌اند.» اسامی‌ این‌ سه‌ نفر عبارت‌ بود از «قاسم‌ دهقان»‌، «علی‌ غفوری‌« و «محمد محمدی»‌ فردای‌ آن‌ روز محل‌ اختفای‌ این‌ سه‌ سرباز کشف‌ و به‌ محاصره‌‌ نیروهای‌ نظامی‌ درآمد که‌ هر سه‌ نفر مورد اصابت‌ گلوله‌ قرار گرفتند که‌ محمد محمدی‌ در دم‌ به‌ شهادت‌ رسید. از مجموعه‌ اسناد به‌ دست‌ می‌آید که‌ در این‌ روز هفت‌ سرباز خودزنی‌ کردند.

بی تردید، قیام 17شهریور را می توان به عنوان یکی از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی دانست. ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی‌گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم‌تر شوند و در این بین رهبری مدبرانه امام خمینی(ره) نقشی به‌سزا داشت.

حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث شد تا ادعاهای حقوق بشری و دموکراتیک آن‌ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران نمایان‌تر گردد.

در مجموع باید گفت قیام خونین 17 شهریور در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به عنوان عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۵ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۳۴