انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

کاربران گرامی خوش آمدید
در این وبلاگ شما می توانید به زندگی نامه، وصایا و تصاویر شهدا و مقالات در موضوع شهید وشهادت و تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دسترسی پیدا کنید.

بایگانی

۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا

جمعه, ۳ فروردين ۱۴۰۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ

۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا

          

 «تکریم شهیدان به آن است که این ملت هرگز در برابر سلطه گران مستکبر سرخم نکنند. یاد شهیدان باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد» مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)

           

ما بعد از شما هیچ نکردیم…

چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم .

پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است .

کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود

دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید :

چرا آلاله آنقدر سرخ است

چرا کسی نپرسید مزار حاج حسین بصیر کجاست

و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید

چرا وقتی که گفتیم :

یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد

چرا وقتی گفتند :

تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید

چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند

وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد

ولی با نام حقوق بشر حق را پایمال کردند

چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است

شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم .

شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست

نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!

ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .

آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.

یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم .

 آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .

یادتان هست هنگامی که گفتید :

رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت

 رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم .

جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب

وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.

رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و

چقدر سخت بود.

دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.

عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم

زدیم .

راست گفته اند :

که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما عمری است که بهانه بهشت را میگیریم .

آری!!!میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید ,

میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید

, ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم و از خاطرات حسین خرازی لذت ببریم و پای

صحبت مادر سه شهید محمدزاده بنشینیم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید تنها

عشق , تنها میداندار این عرصه است .

امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.

کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود

ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی

ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم « ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »

ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان است که می تپد.

و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .

مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.

یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که

« بعد از شهدا چه کردیم »


   

امیر حاج امینی بیسیم چی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) از جمله دلاورمردان عرصه دفاع مقدس است.

وی در تاریخ ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۵ و در کربلای شلمچه در جنوب کانال پرورش ماهی به شهادت رسیدند.

این عکس ازجمله تاثیرگذارترین عکس های گرفته شده از شهدای دفاع مقدس است.


        

مادرشهید محمدرضا حقیقی می گوید:سه روز پس از خاکسپاری، محمدرضا را در خواب دیدم؛ گفتم:

محمدرضا، مگر تو شهید نشدی؟ گفت:«بله» گفتم: پس چرا خندیدی؟ گفت: «من هر چیزی را که در آن دنیا و

این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگ تر از آن نیست، دیدم به همین دلیل خندیدم.» این جمله را که گفت از

خواب بیدار شدم…


     

محمد رضا شفیعی در ۱۴ سالگی به جبهه‌های نبرد رفته و در عملیات‌های بسیاری شرکت می‌کند که چندین بار نیز مجروح می‌شود اما سرانجام در عملیات «کربلای ۴» و پس از مجروح شدن ، اسیر می‌شود که ۱۱ روز پس از اسارت به دلیل عفونت شدید در ناحیه شکم به درجه شهادت نائل می‌شود.

جسد شهید محمد رضا شفیعی پس از شهادت آنچنان تازه و معطر می‌ماند که صدام به سربازان خود دستور می‌دهد که جنازه این شهید را در برابر آفتاب قرار دهند تا بپوسد و وقتی این کار نیز به سرانجام نرسید دستور می‌دهد که بر روی پیکر این شهید اسید بپاشند که با این کار نیز آسیبی به بدن شهید نمی‌رسد و جسد تازه و معطر این شهید بعد از گذشت ۱۶ سال به وطن برمی گردد…


عکس مربوط است به ۲۱ دی ماه سال ۶۵، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه است؛ وقتی که

گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی

(شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته

ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند و می

خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند…


       

طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد…

یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.

لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.

معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است.

اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.

پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ .

فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند.

معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.

در کامپیوتر به اسامی مراجعه کردیم .

دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.

پدری سر پسر را به دامن گرفته است.

شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر

تنگه بابلسر