انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت

انجمن اسلامی همسران و فرزندان شاهد استان اردبیل

کاربران گرامی خوش آمدید
در این وبلاگ شما می توانید به زندگی نامه، وصایا و تصاویر شهدا و مقالات در موضوع شهید وشهادت و تبلیغ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت دسترسی پیدا کنید.

بایگانی

۹ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

27 آذر؛ روز وحدت حوزه و دانشگاه

                    روز وحدت حوزه و دانشگاه, 27 آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه, زندگینامه شهید محمد مفتح

27 آذرماه سالروز شهادت دکتر مفتح، روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است

یکی از ملموس ترین و عینی ترین زمینه های تقارب و همکاری حوزه و دانشگاه، اتخاذ شیوه های مشترک آموزشی ـ پژوهشی است. تبادل اطلاعات، تشکیل شبکه های مشترک پژوهشی ـ اطلاع رسانی، مبادله استاد و مدرّس و نیز ایجاد ارتباط سیاسی ـ فرهنگی می تواند سهم بسزایی در همکاری و وحدت حوزه و دانشگاه داشته باشد.

روز وحدت حوزه و دانشگاه

بیست و هفتم آذرماه، یادآور عروج سرخِ مجاهدی خستگی ناپذیر و عالمی ربانی، آیت اللّه مفتح، است که از پیشروان اندیشه وحدت حوزه و دانشگاه بود.

این شهید والامقام در راه تحقق این اندیشه و آرمان بلند که از اندیشه بلند امام راحل رحمه الله برخاسته بود، تلاش های بی وقفه ای انجام داد. به پاس فعالیت های چشم گیر شهید مفتح در راه تحقق وحدت حوزه و دانشگاه لزوم ارتباط، همکاری و هم فکری این دو قشر اندیشمند، روز 27 آذر ـ که سالروز شهادت دکتر مفتح نیز می باشد ـ روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گذاری شده است.

بخش از زندگی شهید محمد مفتح

شهید محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ در خانواده‌ای روحانی در روستای کله سر‍‍ در بخش فامنین از توابع شهر همدان متولد شد. پدرش شیخ محمود مفتح از روحانیان همدان بود.

در همدان نزد افرادی چون آخوند ملا علی، دروس اولیه فقه را فرا گرفت و در سال ۱۳۲۲ و در ۱۵ سالگی برای ادامه تحصیل راهی شهر قم شد. در آنجا در محضر درس: سید روح‌الله خمینی، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمدحسین طباطبایی، داماد و حاج آقا رحیم ارباب حضور یافت و به آموختن درس آنان همت گماشت.

اما علاقه او باعث شد تا به تحصیلات جدید نیز بپردازد. با گذشت زمان، علاوه بر این که یکی از مدرسین معروف حوزه علمیه شد، موفق به اخذ درجه دکتری در رشته فلسفه گردید. در طول این مدت در دبیرستانها تدریس می‌کرد و مدتی نیز مدرس حوزه بود.

                     روز وحدت حوزه و دانشگاه, 27 آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه, ترور شهید محمد مفتح

شهید مفح در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان ترور شد

او همراه با درس و بحث به منبرها می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. مقالات متعددی در روزنامه‌ها و مجلات اسلامی علیه حکومت پهلوی به رشته تحریر درمی آورد و به جذب دانشجویان و طلاب می‌پرداخت. به شهرهای مختلف ایران از جمله: آبادان، اهواز، خرمشهر، کرمان، اصفهان، یزد و شیراز مسافرت می‌کرد. در جلسات سخنرانی چند هزار نفری شرکت می‌جست و علیه حکومت پهلوی سخنرانی می‌کرد. به خاطر فعالیت‌های سیاسی و مخالفت با حکومت پهلوی وی را به زاهدان تبعید کردند و از ورود به استان خوزستان ممنوعش ساختند. در سال ۴۸ پس از آزادی به تهران آمد و در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، دانشگاه تهران، همگام با مرتضی مطهری به تدریس پرداخت.
وی در ۲۷ آذر ۱۳۵۸ هنگام ورود به دانشگاه تهران توسط گروه فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به همراه دو محافظش جواد بهمنی و اصغر نعمتی در مقابل دانشکده الهیات دانشگاه تهران با رگبار گلوله کشته شد.

جایگاه حوزه
حوزه های علمیه در جامعه دینی و نظام ما دارای جایگاهی بس مهم و والا هستند. نقش حوزه ها در حرکت اسلامی و تربیت جامعه بسیار حساس و سرنوشت ساز است. با نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان در می یابیم که عالمان دینی همواره سرپرستی و هدایت جامعه را بر عهده داشته و در حوادث و به ویژه مبارزات مردم علیه طاغوت و حکومت های جائز زمان خویش، پیشاپیش مردم به قیام برخاسته اند. با پیروزی انقلاب و تشکیل حکومت اسلامی، و پدید آمدن افق های تازه، مسئولیت سنگین تری بر عهده حوزویان قرار گرفته است.

جایگاه دانشگاه
دانشگاه همواره جایگاه آموزش و کاوش در حوزه اندیشه های علمی بوده است و رسالت بلند آنان سوق دادن جامعه به سوی مقاصد بلند فرهنگی و اجتماعی است. دانشگاهیان به عنوان روشن فکرانی که از افق بالاتری به جامعه می نگرند، می توانند در پیشبرد جامعه به سوی رشد و تعالی نقش بسیار مهمی ایفا نمایند.

نقش خطیر روحانی و دانشجو
در نظام گذشته تلاش های بسیاری برای منزوی کردن روحانیت و از سوی دیگر غربی کردن کشور و نهادهای فرهنگی و آموزشی، به ویژه دانشگاه ها، صورت پذیرفت. با پیروزی انقلاب و در سایه رهبری امام رحمه الله دو قشر روحانی و دانشجو برای پیروزی انقلاب اسلامی پیشگام گردیدند. روحانی و دانشجو با درک موقعیت حساس و مهم خود همواره نقش خود را در انقلاب حفظ کردند و پیشاپیش سایر اقشار برای ایفای مسئولیت های خویش وارد عمل شده اند. به دلیل اهمیت نقش این دو قشر در هدایت جامعه است که وحدت میان آنها همواره مدّ نظر امام راحل رحمه الله و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بوده و هست.
وحدت حوزه و دانشگاه در کلام امام رحمه الله
امام خمینی رحمه الله ، رهبر کبیر انقلاب، درباره ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه در بیاناتی فرموده اند:«امروز یکی از ضروری ترین تشکل ها بسیج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاه ها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند. فرزندان بسیجی ام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییر ناپذیر نه شرقی نه غربی باشند، امروز دانشگاه و حوزه از هر محلی بیشتر به اتحاد و یگانگی احتیاج دارند».

                  روز وحدت حوزه و دانشگاه, 27 آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه, موانع وحدت حوزه و دانشگاه

وحدت حوزه و دانشگاه راه برد اساسی امام خمینی برای تحقق اسلام ناب محمدی است

همکاری در راه تحقق اسلام ناب
وحدت حوزه و دانشگاه راه برد اساسی امام خمینی رحمه الله برای تحقق اسلام ناب محمدی است و بدون این وحدت، انقلاب اسلامی کم فروغ است. هم چنین وحدت و همکاری این دو پایگاه فکری ـ فرهنگی جامعه، برای حفظ فرهنگی اصیل، در مقابل هجوم ارزش های غربی، ضروری می باشد. وحدت و همکاری میان این دو نهاد، نه یک وحدت فیزیکی و شکلی، بلکه تقارب و یکی شدن در مبانی معرفت شناختی، ارزش های فرهنگی و دغدغه ها و حساسیت های سیاسی ـ اجتماعی است؛ و همین حالت است که هر یک از این دو قشر را در جایگاه واقعی خود قرار داده است.

دشمنان وحدت حوزه و دانشگاه
اگرچه در راه وحدت حوزه و دانشگاه تلاش های بسیاری صورت گرفته، اما کارشکنی های متعددی نیز در راه مقابله با این هدف شکل گرفته است. بدون شک هستند کسانی که می خواهند بار دیگر بین این دو مرکزِ ارزشمند و میان این دو قشر مهم و تأثیرگذار جدایی افکنند. کسانی که دشمنان نظام اسلامی را می شناسند نباید اجازه دهند تا غبار کدورت، فضای آکنده از مهر و و جوّ و سالم علمی کشور را تیره و بیمار سازد. روز وحدت حوزه و دانشگاه فرصت خوبی است برای طرح مجدّد و عالمانه این موضوع و آسیب شناسی و آفت زدایی از این شجره طیبه و تحکیم یکی از بزرگ ترین آرمان های انقلاب اسلامی.

موانع وحدت حوزه و دانشگاه
شاید نخستین مانع در راه وحدت حوزه و دانشگاه عدم وضوح و تبیین دقیق مفهوم آن نزد طرفین باشد. به نظر می رسد که این موضوع به صورت جدی بررسی نشده و در عوض، برخی نتایج علمی و احتمالی این وحدت در زمینه های مختلف مورد تأکید بوده است. نبودِ همدلی و خوش بینی متقابل نیز می تواند مانع دیگری در راه وحدت حوزه و دانشگاه به شمار آید.

موضِع گیری ها و سخنان غیردوستانه برخی از طرفین به تدریج همدلی و خوش بینی متقابل را گم رنگ ساخته و می سازد. یکی دیگر از موانع وحدت، عدم شناخت دقیق از خصوصیات و توانایی های خود و طرف مقابل است. هر کدام از این موارد خود نیازمند بررسی جداگانه و دقیق است تا موانع وحدت و همدلی این دو قشر فرهیخته از میان رفته و پیوندهای دوستی و اتحاد، مستحکم تر گردد.

منابع :

fa.wikipedia.org

hawzah.net

مرور بر زندگی شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب

مرور زندگی شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب

حمایت همه‌جانبه علما و روحانیت از امام خمینی (ره) در جریان انقلاب اسلامی، یکی از عوامل مؤثر در پیروزی انقلاب بود. در حقیقت علما و روحانیون بلاد مختلف، به‌صورت حرکت دسته‌جمعی، با حمایت از امام خمینی (ره) و نشر اندیشه‌های ایشان، بستر را برای تغییر نظام سیاسی و تحقق انقلاب اسلامی آماده کردند. علمایی که بارها به خاطر حمایت از امام و نشر اندیشه‌های او، به دست مأموران حکومت پهلوی دستگیر و در زندان‌های ساواک شکنجه شدند.

آیت‌الله شهید سید عبدالحسین دستغیب، یکی از این علما در شهر شیراز بود که چه قبل و چه بعد از انقلاب با حمایت از امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایران، نقش بسزایی در وحدت همه‌جانبه مردم شیراز وزنده نگه‌داشتن روحیه انقلابی مردم داشت.

زندگی‌نامه شهید[1]

سید عبدالحسین دستغیب، فرزند آقا سید محمدتقی، در روز عاشورای سال ۱۳۳۲ هجری قمری، مصادف با ۷ آذر ۱۲۹۳ هجری شمسی، در شیراز، در خانواده‌ای از سادات حسنی و حسینی، چشم به جهان گشود.

سید عبدالحسین از برکت هوش سرشار و استعداد شکوفایی که خداوند در ذاتش به ودیعه نهاده بود، تحت حمایت و تعلیم پدر تا ده‌سالگی دروس مقدماتی را خواند. وی بعدازاینکه در ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد، به‌عنوان پسر بزرگ خانواده، سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر خویش را بر عهده گرفت.

شهید دستغیب بعد از فوت پدر، راهی مدرسه خان شیراز شد؛ مدرسه‌ای که از سال‌ها پیش، فضای آن با انفاس قدسیه عالمانی بزرگوار، گرم و معطر شده بود و صاحب دلان را دل می‌ربود.

در آنجا نزد عالمانی بزرگوار، دوره مقدماتی و سطح را به پایان رساند. پایان یافتن دروس سطح حوزه آیت‌الله دستغیب، هم‌زمان با غائله کشف حجاب رضاخانی بود و دستغیب جوان، در همان سنین حدود ۲۲ سالگی، به مبارزه با این تهاجم بزرگ پرداخت.

هجرت به نجف

سرانجام فشار مأموران حکومت برای خروج آیت‌الله دستغیب از روحانیت و خلع لباس و انصراف از منبری و مسجدی بودن و همچنین شوق ادامه تحصیل، وی را در سال ۱۳۱۴ از شیراز، پس از سال‌ها رنج و مشقت و فقر شدید مادی، به نجف اشرف کشاند.

او مدت هفت سال در نجف اشرف، تحصیلات خود را تا نیل به مقام شامخ اجتهاد ادامه داد.

بازگشت به شیراز

آیت‌الله دستغیب پس از سال‌ها تلاش و مجاهدت در کسب علوم دینی، در سال ۱۳۲۱ با کوله باری آکنده از معارف دینی و علوم عرفانی، به شیراز بازگشت و در مسجد جامع عتیق، ضمن اقامه نماز جماعت، برابر وظیفه خود در جهت نشر معارف دینی و علوم اسلامی، با سلاح دانش و ایمان، به پیکار با جهل و عصیان برخاست.

مروری بر تاریخچه شکل گیری شورای عالی انقلاب فرهنگی
پس از فروپاشی نظام پهلوی، نهادهای مختلف یکی پس از دیگری پا گرفت، اما فرهنگ حاکم بر نهادهای جامعه مخصوصا نهادهای فراگیری مانند آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، مسأله ساده‌ای نبود که بتوان در کوتاه مدت، تحولات لازم را در آنها بوجود آورد. از طرف دیگر ادامه کار آنها بویژه دانشگاه‌ها به همان شکل سابق به صلاح جامعه نبود. در نتیجه، خصوصا با توجه به جو حاکم بر دانشگاه‌ها، مدتی تمام دانشگاه‌های کشور تعطیل شد پس از تعطیلی دانشگاه‏ها، به منظور ساماندهی به امور فرهنگی مدارس و دانشگاه‏ها، به فرمان امام خمینی(ره)، اولین ترکیب شورای انقلاب فرهنگی تحت عنوان ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت. با تشکیل این ستاد، علی رغم کارشکنی‏های برخی اشخاص و گروه‏های سیاسی، حضرت امام در سال 1360، از ستاد خواستند که در باز شدن دانشگاه‏ها تسریع نماید.
 با بازگشایی دانشگاه‌ها، فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی ادامه یافت و ضرورت توسعه و تعمیق کار این ستاد، تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی برای انقلاب اسلامی را ایجاب می‏کرد. چنانچه با بازگشایی دانشگاه ها و توسعه مراکز آموزشی و گستردگی فعالیت ستاد انقلاب فرهنگی ضرورت تقویت این نهاد بیش از پیش احساس شد بطوریکه در 19 آذر 1363 دومین ترمیم عمده ستاد انقلاب فرهنگی توسط حضرت امام خمینی (ره) انجام گرفت و به این ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی با ترکیبی جدید تشکیل شد. در بخشی از این فرمان آمده است: «خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی، ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه ها در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشه دار غرب مبارزه کرد. اینک با تشکر از زحمات ستاد انقلاب فرهنگی برای هر چه بارورتر شدن انقلاب در سطح کشور، تقویت این نهاد را لازم دیدم بدین جهت علاوه بر کلیه افراد ستاد انقلاب فرهنگی و رؤسای محترم سه قوه، حجج اسلام آقای خامنه ‏ای، آقای اردبیلی و آقای رفسنجانی و همچنین جناب حجه الاسلام آقای مهدوی کنی و آقایان سیدکاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش و رضا داوری و نصرالله پورجوادی و محمدرضا هاشمی را به آنان اضافه نمودم».
بدین شکل ستاد انقلاب فرهنگی با ترکیب جدید خود، تحت عنوان شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت خود را آغاز نمود. برخی از وظایف مصوب این شورا عبارتند از: 1ـ تدوین اصول سیاست فرهنگی نظام جمهوری اسلامی در تعیین اهداف و جهت برنامه‌های فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و علمی. 2ـ تعیین مراجع برای طرح و تدوین برنامه‌های فرهنگی، آموزشی، علمی و تحقیقاتی 3ـ تصویب آیین‌نامه‌های مهم و اساس مراکز علمی و فرهنگی، آموزش و پژوهشی کشور 4ـ تصویب ضوابط تأسیس مؤسسه‌ها مراکز علمی و فرهنگی و تحقیقاتی و فرهنگستان‌ها و دانشگاه‌ها و مراکز آموزش‌ عالی 5ـ تهیه طرح و تدوین آیین‌نامه‌ها برای ایجاد زمینه‌های لازم جهت بسیج و مشارکت همه جانبه مردم 6ـ تدوین ضوابط برای گزینش استادان و معلمان دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی 7ـ نظارت بر کلیه مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی 8ـ تأیید نامزدهایی که وزیر فرهنگ و آموزش عالی به عنوان رییس دانشگاه‌ها پیشنهاد می‌کند 9ـ تدوین ضوابط و اصول کلی و سیاست‌های مربوط به توسعه روابط علمی و فرهنگی با کشورهای دیگر 10ـ نظارت بر امور کتاب‌های درسی نگاهی به تاریخچه شورای عالی انقلاب فرهنگی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن 1357 و بدنبال آن استقرار نظام جمهوری اسلامی بجای نظام ستمشاهی پهلوی تغییر و تحول بنیادین در عرصه های گوناگون اجتماعی را ایجاب می کرد چراکه تحول در نظام از طریق تحول در بنیادها و ساختارها تحقق می یابد.
حضرت ‏آیت ‏الله ‏خامنه ‏ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 14/9/75 با صدور پیامی ضمن تعیین ترکیب جدید اعضای شورای عالی بر اهمیت جایگاه و وظایف خطیر آن نیز تأکید نمودند، در این پیام آمده است: «شورای عالی انقلاب فرهنگی که با تدبیر حکیمانه امام راحل عظیم الشان به جای ستاد انقلاب فرهنگی پدید آمد، نقش فعال و مؤثری را در عرصه های امور فرهنگی کشور به خصوص دانشگاه‏ ها ایفا کرد و برکات زیادی از خود به جای گذارد.
اکنون با پیشرفت کشور در کار سازندگی و گسترش دامنه نیاز به دانش و تخصص و لزوم فراگیری علوم و فنون و پرورش محققان و نوآوران و استادان و متخصصان کارآمد، اهمیت این بخش از مسایل فرهنگی تأکید مضاعف یافته است. توسعه دانشگاه‏ ها و پژوهشگاه‏ ها و دیگر مراکز آموزش و آموزش عالی که پاسخ طبیعی به آن نیاز است و افزایش چشمگیر کمیت دانشجویی، به نوبه خود تکالیف تازه‏یی را بر عهده مسؤولان امور فرهنگی کشور می‏گذارد که برتر از همه آنها اولاً کیفیت بخشیدن به مایه های علم و تحقیق در این مراکز و ثانیاً پرداختن به تربیت معنوی دانشجویان و هدایت فکر و عمل آنان است».
در بخشی دیگر از این پیام، با اشاره به هجوم فرهنگی همه جانبه دشمنان به ارزش‏های اسلامی، فرهنگ اصیل ملی و باورهای مردم آمده است: «همه این حقایق مهم و هشدار دهنده مسؤولان فرهنگی کشور را به تدبیری برتر و اهتمامی بیشتر و تلاشی گسترده تر فرا می خواند و به ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی را که در جهاد ملی با بی‏سوادی و عقب ماندگی علمی و تبعیت فرهنگی، در حکم ستاد مرکزی و اصلی است، به تحرک و نوآوری و همت گماری برمی‏ انگیزد». بدین ترتیب شورای عالی انقلاب فرهنگی وارد مرحله جدید از حیات تشکیلاتی ‏شد.
در این مرحله شورای عالی انقلاب فرهنگی موظف گردید در رأس فعالیتهای خود به «مدیریت فرهنگی» جامعه در عرصه های مختلف بپردازد و با سیاستگذاری‏های اصولی خود زمینه را برای پیدایش جامعه‏ای بهره ‏مند از حیات طیبه الهی فراهم سازد.
معظم له در ابتدای سال 1386 درخصوص مطالبات خویش از شورای عالی انقلاب فرهنگی بر لزوم تعریف نقشه جامع علمی کشور و تهیه آن توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تأکید نموده و خواهان انجام تدوین نقشه بدون تأخیر و به صورت عمیق، جامع و کامل شدند.
 نقشه جامع علمی کشور با مشارکت بیش از 2000 نفر از اساتید و صاحب نظران دانشگاهی و حوزوی و صرف بیش از 300.000 نفر ساعت کار در کمیته های کارشناسی و کارگروه های تخصصی دیگر و بیش از 700 نفر ساعت کار در جلسات کمیته نهایی سازی و با اعمال نظر نهایی اعضای کمیته منتخب و تلاش شبانه روزی و هوشمندانه کارشناسان و صاحب نظران برجسته کشور؛ تهیه و در دیماه 1389 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید.
منابع
  • خبرگزاری مهر
  • وب سایت دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
  • خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
  • وب سایت مرکز پژوهش های مجلس

۱۱ آذر ۱۳۰۰ میرزا یونس مشهور به میرزا کوچک‌خان جنگلی رهبر نهضت جنگل بعد از چند روز سرگردانی در کوه‌های تالش، بر اثر سرما و یخبندان درگذشت. ایبنا روایت‌های گوناگون از بریدن سر میرزا کوچک‌خان را از کتاب «نهضت جنگل از ظهور تا افول» تالیف کورش اسدالله‌پور گردآوری کرده است.

ماجرای بریدن سر میرزا کوچک‌خان جنگلی پس از سرگردانی در کوه‌های تالش

سر میرزا کوچک‌خان را آوردند به شهر در اردکان حرب، اما نعش گائوک همان جا ماند. بعد تلگرافی راپرت به تهران عرض کردم که سر میرزا کوچک‌خان در دفتر حاضر است. دستور آمد بفرستید به تهران. ملاحظه می‌شود که ارسال سر بریده هم به تهران دستوری بوده، یعنی برای رویت و نفس راحت کشیدن نه فقط دستور دفن در حسن‌آباد تهران! اما در میان خودی‌ها نیز نوشته میراحمد مدنی قابل ذکر است؛ که اگر بعضی مطالب در آن نوشته ملحوظ نیست در عوض ابراز علاقه و ارادت جای طبیعی خود را دارد چنانچه در خاطرات مزبور نهضت جنگل چنین آمده: «از قرار تقریرکسانی که در آنجا بودند، گویا به هنگام بریدن سر نفس هم داشته و خون هم به قسمی جاری شده که قبرستان پر از خون می‌گردد.»
اگر به کلمات پیاپی فوق دقت شود چنین تداعی می‌شود که بریدن سر گویا در قبرستان انجام گرفته باشد. که این خود می‌تواند غیرواقعی و روال مشاهده‌نشده‌ای باشد که نه یادداشت سرتیپ مزبور همخوانی دارد و نه لزوم روایت حضور خانه‌های محلی و حضور رضا استکستانی را چون با همه دستپاچگی در اقدامات بین سر بریدن و دفن در گورستان (که معلوم نیست چقدر فاصله بین آنها بوده؟) که البته قبر آماده هم نداشته و مرگی که با روایت دیگر چند ساعت پیش‌تر اتفاق افتاده و شدت سرمای شب گذشته، چنین خون مایع روان هم سخت به باور می‌آید! و حال اگر بیان مزبور به منظور تحریک عواطف و احساس خواننده باشد البته با تاریخ‌نویسی مغایرت دارد و متاسفانه سهل‌انگاری در ضبط خاطرات شخصی یا حوادث مسموع از آن جهت که ممکن است مطالب آن مایه‌های تاریخ‌نویسی شود هم خود موجب شایعه اشتباهات می‌شود.


درباره سر جدا از تن میرزا هنوز روایات نوع دیگر هم هست مثلا از قول ملامرتضی معروف به «سلطان‌الواعظین» از اهالی خمسه خلخال که چهار سال پس از شهادت میرزا کوچک به رشت آمده و در روزنامه پرورش مطالبی انتشار داد. چنین آمده است: «صبح دوشنبه شهر ربیع‌الثانی 1340 از خبر فوت میرزا، ملا مرتضی مزبور واقف و معلوم شد صبح همین امروز او را نیمه جان، مکاری پیدا کرد و بعد به گلیوان رفت و به اهالی خبر داد. همراهی کردند و جنازه آن شهید را به قریه خانقاه که یک میدانی گیلوان است و در دامنه همان گدوک وتقع است در توی بقعه گذاشتم، خودم آمدم به رشیدالممالک اطلاع دهم.

                    

شهید آیت‌الله سیدحسن مدرّس با نام اولیّه‌ی سیّدحسن قمشهی اسفه‌ای در سال 1287ق برابر با 1249ش دیده به جهان گشود. مدّرس از 6 سالگی به مدت 10 سال در قمشه مشغول فراگیری مقدمات از جمله ادبیات عربی و فارسی می‌شود. در 16 سالگی برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شده و نزدیک به 13 سال معارف دینی اعم از منقول و معقول را نزد بزرگانی همچون میرزا جهانگیرخان قشقایی فیلسوف و عارف نامدار، عبدالعلی هرندی نحوی و... می‌آموزد. وی پس از واقعه‌ی تحریم تنباکو، عازم عتبات عالیات شده و در سامرّا به محضر میرزای شیرازی شرفیاب می‌شود. سپس در نجف اشرف علاوه بر استفاده از اکثر بزرگان و اعاظم حوزه، بیشترین فیض خود را سال‌ها از محضر حضرات آیات عظام آخوند خراسانی و سیدکاظم طباطبایی یزدی می‌برد.
ایشان بعد از حدود 7 سال به اصفهان بازگشته و شروع به تدریس می‌نماید. در ایام جنبش مشروطه در معیّت آیت‌الله حاج آقا نورالله عالم برجسته‌ی اصفهان به مبارزه علیه استبداد بر می‌خیزد.
پس از پیروزی مشروطیت و تصویب قانون اساسی و گنجاندن اصل تراز اول (نظارت فقهاء بر مصوبات مجلس)، به همراه 20 فقیه دیگر از سوی مراجع عظام نجف به مجلس معرفی شده و مجلس دوم شورای ملی ایشان را به عنوان یکی از 5 تن فقهای تراز انتخاب می‌کند. مدرس که از دوره سوم تا ششم در قامت نمایندگی مردم تهران در مجلس به فعالیت سیاسی خود ادامه داد و به واسطه‌ی شجاعت و آزادی خواهی‌ و سیاست پیشگی دین‌مدارانه‌ی خود، همچنان پس از گذشت قریب نود سال، ستاره‌ی فروزنده‌ای است که نام ماندگارش در آسمان سیاست و دیانت حک گردیده و زنده‌ی تاریخِ ایران زمین نام گرفته است.   
حلاوت نمایش درخشان حریّت مدرس در هنگامه‌ی خفقان دهشتناک رضاخانی آنگاه شیرن‌تر است که نگریسته شود، چگونه بزرگ و کوچکِ رجال نامی و مدعی دوران مشروطه در گوشه‌ای خزیده و از ترس لب از لب باز نمی‌کنند. رضاخان قلدرمآب که علی رغم ایجاد جوّ ارعاب و تهدید و ترورهای پی در پی و نیز توهین‌های مکرر از جمله اقدام رذیلانه‌ی نواختن سیلی بر صورت آن پیر فرزانه توسط ایادی بی‌نزاکت و ضد دینش در مجلس، نتوانسته بود طرفی ببندد و از دست مدرس مستأصل گردیده بود، در جریان انتخابات فرمایشی دوره‌ی هفتم مجلس که نمایندگان از پیش توسط وی برگزیده شده بودند، در نمایشی مبتذل و مضحک که حتی یک رأی خودِ مدرّس هم خوانده نشد، مانع ورود آن بزرگمرد، به مجلس گردید. مدرس در آذر 1307 به کاشمر تبعید شده و نهایتاً پس از 9 سال اسارت، در 10 آذر 1316 و در بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان و با زبان روزه و در آستانه‌ی اذان مغرب مزدوران نانجیب رضاخان با پیچیدن عمامه به دور گلو، وی را خفه کرده و به شهادت رسانیدند.